پارتتتت آوردم براتونننن
#پارت_ششم
ࡏ᪴ࡄߺࡐ߳ ܢ̣ߺܨ ࡆࡏࡎࡆܢ̣ߺ ܩܟ̇! :)
نقشه کشیدنم تموم شد و بلاخره گرفتم خوابیدم
فردا
صبح با نور خورشید بیدار شدم ی بار دیگه هم نقشمو دوره کردم قرار بود ساعت ۸ بریم اونجا
نقشمو دوره کردم و خودمو حاضر کردم تا برم پایین برای صبحونه رفتم پایین جیمین رو دیدم داشت صبحانه میخورد رفتم نشستم پیشش که گفت:به اجوما گفتم لباساتو برات بیاره ۲ ساعت دیگه هم ی آرایشگر میاد
_اها باش(بدون اینکه نگاش کنم)
گف:ببین منو بار آخرته بدون اینکه ب من نگاه کنی حرف میزنی
با جرعت ت چشاش زل زدمو گفتم:
دلم میخاد ت چیکاره ای؟://
یهو وحشی شد بلند شد اومد سمتم دستمو محکم میکشید و وقتی میرفت سمت اون در مخملیههه میگف:الان بهت نشون میدم من چیکاره ام من بخام همنی الان بدنتو قطعه قطعه میکنم و میفروشم(با پوزخند)
اگه بهم تجاوز کنه چی؟
اگه منو واقعا بفروشه چی؟
اگه....
همینجوری داشتم فکر میکردم که یهو دیدم ب تخت بسته شدم و هیچی تنم نیس...😔😭
زار زار گریه میکردم فکر میکردم میخواد بهم تجاوز کنه
بعد ولی گف:یخ دوست داری؟
همینجوری موندم این اسکولی چیزی هس؟
منو آورده اینجا بعد میگه یخ دوس داری مردیکه دو قطبی://
سرمو ب نشونه ی نه تکون دادم
گف:پس عالیه
پوکر نگاش کردم:////
گف:میخوای بدونی اسم این شکنجت چیه؟؟البته برای من ی بازیه..!
گفتم:عاره
گف:یخ بازی
ی لحظه ریدم ب خودم فک میکردم الان یخارو میخواد بریزه رو بدنم😭
بعدش اومد با چشم بند چشامو بست😭
گفت:دستو پارتو باز میکنم ولی اگه بخای پرو بازی دراری دستو پاتو میشکونم
منی که میدونستم ب تک تک حرفاش عمل میکنه سرم رو به اینکه قبول کردم تکون دادم
که گف:چشم نشنیدم؟؟
گفتم:چشم(طوری که قلب هر پسری رو بلرزونه و با بغض)
از زبان جیمین*
دختر سفیدی بود ولی خیلی پرو و پر جرعت بود از دخترای پر جرعت خشم میومد
برعکس آلیا ی ترسوی خراب کار
شروع کردم ب کارم یخ هارو دونه دونه بر میداشتم میزاشتم رو بدنش تا ذوب بشه ات رو برگردوندم و ی یخ کردم تو ک.....ون......ش که ناله ی پر دردی کرد و لرزید و بیهوش شد کارمو پایان دادم و ات و تو بغلم گرفتمو بردمش سمت اتاقش گذاشتمش رو تخت و پتو رو روش کشیدم و اجوما رو صدا زدم تا بره و مراقب آن باشه
پچها واقعا ببخشید واسه امتحانات ترم اول داشتم میخوندم نمیتونستم پارت بذارم
ࡏ᪴ࡄߺࡐ߳ ܢ̣ߺܨ ࡆࡏࡎࡆܢ̣ߺ ܩܟ̇! :)
نقشه کشیدنم تموم شد و بلاخره گرفتم خوابیدم
فردا
صبح با نور خورشید بیدار شدم ی بار دیگه هم نقشمو دوره کردم قرار بود ساعت ۸ بریم اونجا
نقشمو دوره کردم و خودمو حاضر کردم تا برم پایین برای صبحونه رفتم پایین جیمین رو دیدم داشت صبحانه میخورد رفتم نشستم پیشش که گفت:به اجوما گفتم لباساتو برات بیاره ۲ ساعت دیگه هم ی آرایشگر میاد
_اها باش(بدون اینکه نگاش کنم)
گف:ببین منو بار آخرته بدون اینکه ب من نگاه کنی حرف میزنی
با جرعت ت چشاش زل زدمو گفتم:
دلم میخاد ت چیکاره ای؟://
یهو وحشی شد بلند شد اومد سمتم دستمو محکم میکشید و وقتی میرفت سمت اون در مخملیههه میگف:الان بهت نشون میدم من چیکاره ام من بخام همنی الان بدنتو قطعه قطعه میکنم و میفروشم(با پوزخند)
اگه بهم تجاوز کنه چی؟
اگه منو واقعا بفروشه چی؟
اگه....
همینجوری داشتم فکر میکردم که یهو دیدم ب تخت بسته شدم و هیچی تنم نیس...😔😭
زار زار گریه میکردم فکر میکردم میخواد بهم تجاوز کنه
بعد ولی گف:یخ دوست داری؟
همینجوری موندم این اسکولی چیزی هس؟
منو آورده اینجا بعد میگه یخ دوس داری مردیکه دو قطبی://
سرمو ب نشونه ی نه تکون دادم
گف:پس عالیه
پوکر نگاش کردم:////
گف:میخوای بدونی اسم این شکنجت چیه؟؟البته برای من ی بازیه..!
گفتم:عاره
گف:یخ بازی
ی لحظه ریدم ب خودم فک میکردم الان یخارو میخواد بریزه رو بدنم😭
بعدش اومد با چشم بند چشامو بست😭
گفت:دستو پارتو باز میکنم ولی اگه بخای پرو بازی دراری دستو پاتو میشکونم
منی که میدونستم ب تک تک حرفاش عمل میکنه سرم رو به اینکه قبول کردم تکون دادم
که گف:چشم نشنیدم؟؟
گفتم:چشم(طوری که قلب هر پسری رو بلرزونه و با بغض)
از زبان جیمین*
دختر سفیدی بود ولی خیلی پرو و پر جرعت بود از دخترای پر جرعت خشم میومد
برعکس آلیا ی ترسوی خراب کار
شروع کردم ب کارم یخ هارو دونه دونه بر میداشتم میزاشتم رو بدنش تا ذوب بشه ات رو برگردوندم و ی یخ کردم تو ک.....ون......ش که ناله ی پر دردی کرد و لرزید و بیهوش شد کارمو پایان دادم و ات و تو بغلم گرفتمو بردمش سمت اتاقش گذاشتمش رو تخت و پتو رو روش کشیدم و اجوما رو صدا زدم تا بره و مراقب آن باشه
پچها واقعا ببخشید واسه امتحانات ترم اول داشتم میخوندم نمیتونستم پارت بذارم
- ۴.۱k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط